یه روز شیرین
بالاخره بعد از ٢٢ هفته از بارداری، توی یه دوشنبه شیرین دکتر به مامان می گه که تو یه پسری.قسم می خورم اگه دختر هم بودی به همون اندازه من و بابا رو خوشحال می کردی. طبق معمول هر وقت می رم سونوگرافی احساساتی می شم و به سختی جلوی گریه خوشحالیم رو می گیرم. به خصوص موقع شنیدن صدای قلبتاین دفعه تمام انگشتای کوچیک دستت معلوم بود که بازشون کرده بودی. اون روز از لحظه ای که کلید در رو انداختم و پله های خونه رو اومدم بالا گریه کردم و گریه کردم و گریه کردم و هزاران بار خدای مهربون رو شکر کردم به خاطر این همه لطفش.
اینم عکست پسر گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی