سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات کودکی سام

شب وحشتناک

1392/4/11 11:36
نویسنده : مامان و بابا
105 بازدید
اشتراک گذاری

نصفه شب شروع کرده بود به غلت زدن و اینور اونور کردن خودش. طبق عادت موقع گرسنگی این جوری میشه. چون می دونستم 3 -4 ساعته چیزی نخورده  پستونکش رو گذاشتم دهنش و با سرعت برق رفتم براش شیر حل کنم.ساکت

تا اومدم (با شیشه پر از شیر)دیدم آروم خوابیده2 با تکونهای ملایمتر. من هم یواش گذاشتمش رو پام. پستونک رو درآوردم که شیر بهش بدم بلللللللللللللا به دور1

یکدفعه جیغ وحشتناکی کشید با فشار می خواست از روی پام بره پایین به شدت گریه کرد طوری که هیچ جوری آروم نمی شد.

من هم دستپاچه، کلافه، عصبی، داغون1

باباش اومد آرومش کرد سام هم دیگه بیدار بیدار بود با باباش یکم بازی کرد بعد با کلی رو تکون دادن خوابید بدون اینکه یه قطره شیر بخوره همه شیرها رو ریختم دور.ناراحتدل شکسته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)