سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات کودکی سام

شعر خوندن

تازه دارم نتیجه شعر خوندنهای شبانه روزیم رو می بینم. سام تقریبا همه شعرها بلده فقط هنوز نمی تونه اونها تکرار کنه تقریبا به دنبال من آخر همه بیتها رو خودش دست و پا شکسته کامل می کنه و این خیلی مزه میده.
3 بهمن 1392

شروع شیطنت

همکارم می گفت پسرم همش روی اپن آشپزخونه است با اینکه الان مدرسه می ره. بعدش به من گفت تو هم منتظر باش که پسرت از وسایل خونه بره بالا. خیلی طول نکشید که الان مجبوریم هر چیزی که امکان داره سام بره روش رو ازش دور کنیم: الان مبلهایی که به اپن چسبیده بودن وسط حال گذاشتیم چون از روی اون می رفت روی اپن می نشست صندلی های میز ناهار خوری روی میزه چون از روی اونا می رفت روی میز و از روی میز خودش رو به کابینت و گاز می رسوند. بخاری برقی خاموش قبلا جاش کنار دراور بود و الان جمعش کردیم چون از روی اون می رفت خورده ریزهای روی دراور رو بر میداشت. صندلی میز کامپیوتر به حالت خوابیده گذاشتیم چون از روی اون می رفت روی میز و لپتا...
3 بهمن 1392

بالاخره

بالاخره بعد از 1 سال و 4 ماه گل پسر یاد گرفت بگه مامان تو این مدت فقط بابا رو درست صدا می کرد و هر وقت با من کار داشت به من آویزون می شد. الان می فهمم باباش چه لذتی می برده وقتی پسری اون رو بابا صدا می کرده.
3 بهمن 1392

سر سفره

بعضی وقتها دوست نداره از سر سفره پاشه، مخصوصا از سبزی خوردن نمی گذره. حتما هم باید کل دستش رو تو ظرف خورش بغلتونه. ...
12 آذر 1392