سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات کودکی سام

اولین اثر هنری

یه بسته ماژیک 6 تایی که زندایی براش خریده بود رو آوردم و با همدیگه شروع کردیم به نقاشی کردن تو یه کتاب نقاشی سام از اینکه در ماژیکها رو باز و بسته می کرد خیلی خوشحال بود. من داشتم رنگ آمیزی می کردم به خیال اینکه اون هم یاد می گیره. برای چند لحظه رفتم آشپزخونه. از تو آشپزخونه دقت داشتم که یه وقت نره روی دیوار خط بکشه دیدم نه اصلاً از جاش بلند هم نشد. اما وقتی برگشتم با یه اثر هنری روبرو شدم ...
26 فروردين 1393

دوباره برگشتم

خوب بعد از یه تعطیلات طولانی دوباره اومدیم. تو این مدت سام پیشرفت خوبی  داشته مثلاً هر وقت می خواد یه جایی بشنه میگه: اینجا بشینم . هر وقت هم داره میاد به سمت ما میگه: اومدما بالاخره هم تصمیم گرفته که خودش شیشه شیرش رو دستش بگیره و دیگه لازم نیست من کلی منتظر شم شیرش رو تموم کنه.   ...
20 فروردين 1393

جوابهای سام

ازش می پرسم اسمت چیه؟ جواب: تام سوال: فامیلت چیه؟ جواب:اینایی سوال:اسم بابات چیه؟ جواب:اَریم سوال:اسم مامانت چیه؟ جواب: مامانی ...
13 اسفند 1392

حلقه تمام نشدنی

مُردم از بس کابینت رو مرتب می کنم سام میره کشوهای لباس رو بهم میریزه. کشوها رو مرتب می کنم از آشغالی باید درش بیارم. از سطل آشغال دورش می کنم میره زندگی مو میریزه تو ماشی لباس شویی. از لباس شویی درش میارم دوباره میره سراغ ظرفهای تو کابینت. و این داستان ادامه داره... ...
13 اسفند 1392

جیغهای شبانه

چند شب پیش سام نیمه های شب بیدار می شد و به شدت جیغ می کشید و آروم نمی گرفت. فقط هم پیش مامانش می موند و حاضر نمی شد پیش کس دیگه بره. مجبور می شدیم چراغها رو روشن کنیم. هی صداش بزنیم تا بیدار بیدار بشه. هر چی دم دستمون بود بهش نشون میدادیم بلکه خوشش بیاد و آروم بگیره. تا اینکه یه شب زندایی من خونه ما بود نصفه شب که این بچه کارشو شروع کرد اون هم از خواب پرید. یه نظراتی داد و ما هم عمل کردیم. سام خوب شد و خوابید. از شب بعد ترس دوباره داشتیم که سام بیدار میشه ولی خدا رو شکر بیدار نشد و فقط شیر می خورد و می خوابید. طبق نظرات زندایی از شب بعد زیر سرش قرآن گذاشتیم. طفلی انگار خواب دیده بود و اینقدر وحشت کرده بود. ...
13 اسفند 1392

حرف زدن سام

سام تا دیروز به آتیش می گفت آتیت روزی صد دفعه هم تکرارش می کرد اما دیروز یک هو دیدم داره به راحتی میگه آتیش. تازگی اسمش رو هم یاد گرفته البته به جای سام میگه تام. میگن هر وقت بچه بتونه بگه سنگ یعنی کامل بلده حرف بزنه حرف سین از همه حرفها سخت تره!
30 بهمن 1392

دندونای نیش بی تربیت

بالاخره دندونای نیش بالا هر دو با هم در اومد. سه ماه طول کشید تا تشریفشون رو آوردن تو این مدت سام داغون شد بس که خارش و درد لثه داشت ما هم داغون شدیم بس که مورد هجوم گازهای غافل گیرانه سام شدیم  
10 بهمن 1392

شعر خوندن

تازه دارم نتیجه شعر خوندنهای شبانه روزیم رو می بینم. سام تقریبا همه شعرها بلده فقط هنوز نمی تونه اونها تکرار کنه تقریبا به دنبال من آخر همه بیتها رو خودش دست و پا شکسته کامل می کنه و این خیلی مزه میده.
3 بهمن 1392