سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات کودکی سام

شب وحشتناک

نصفه شب شروع کرده بود به غلت زدن و اینور اونور کردن خودش. طبق عادت موقع گرسنگی این جوری میشه. چون می دونستم 3 -4 ساعته چیزی نخورده  پستونکش رو گذاشتم دهنش و با سرعت برق رفتم براش شیر حل کنم. تا اومدم (با شیشه پر از شیر)دیدم آروم خوابیده با تکونهای ملایمتر. من هم یواش گذاشتمش رو پام. پستونک رو درآوردم که شیر بهش بدم بلللللللللللللا به دور یکدفعه جیغ وحشتناکی کشید با فشار می خواست از روی پام بره پایین به شدت گریه کرد طوری که هیچ جوری آروم نمی شد. من هم دستپاچه، کلافه، عصبی، داغون باباش اومد آرومش کرد سام هم دیگه بیدار بیدار بود با باباش یکم بازی کرد بعد با کلی رو تکون دادن خوابید بدون اینکه یه قطره شیر بخوره همه شیر...
11 تير 1392

نق نق

دیشب این بچه یه چیزیش شده بود نه غذا می خورد نه شیر می خورد نه هیچی فقط بدوووووووو دنبال باباش می رفت و نق و نق و نق ....     ...
10 تير 1392

دندون جدید

سام یکی از دندونهای وسط بالا و یکی از دندونهای نیش بالا رو با هممممممممممم درآورده. تو این مدت هم کلی اوضاع شکم خررررررررررراب ...
9 تير 1392

توهم مادرانه

تا امروز فکر می کردم چقدر خوووووووووب بچه من اصلا جاروبرقی (به معنی واقعی کلمه) نیست. هیچی رو تو دهن نمیبره. اما امروز فهمیدم که توهمی بیش نبوده و گل پسر یه تیکه نون خشک رو از رو زمین پیدا کرده و در حال نرم کردن و سپس بلعیدنه ...
4 خرداد 1392

تلاش برای ایستادن

به تازگی یاد گرفته از بالش بره بالا و به چیزهایی که نباید، دست بزنه. ما چه خوش خیالیم که می خوایم با بالش جلوی پیشروی آقا رو بگیریم بالش فقط  جای نرمیه برای افتادنهای احتمالی ...
1 ارديبهشت 1392