بدون عنوان
گهواره کودکی مامان که سام توی خونه بابابزرگ توش خوابید. ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:53
یلدا
اخمو
سام و چشمهای باباقوری
سام در گهواره
ماشااله سام بزرگ شدی واقعا باورکردنی نیست گهواره ات دیگه به دردت نمی خوره چون تو حرکتهات زیاد شده و ممکنه خدا نکرده اتفاقی برات بیفته. ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:19
ادب سام
ما بالاخره از بوشهر برگشتیم تهران. چند روزه موقع نماز خوندن پیش سام می ایستم تا من رو ببینه. اولش که من رو ساکت میدید شروع میکرد به جیغ جیغ کردن و به محض تغییر در حرکتهای من آروم می شد چون فکر می کرد که باهاش حرف خواهم زد. اما بعدا یاد گرفت که در این حالتها مامان حرف نمی زنه بنابراین امروز سام هیچ اعتراضی نداشت و تا آخر نماز مامان ساکت و آروم فقط مامان رو نگاه می کرد.
نویسنده :
مامان و بابا
18:10
عادت جدید سام
پسر گلم تازگی یاد گرفته یقه لباسشو تو دهنش میکنه!!
نویسنده :
مامان و بابا
20:54
علاقه مندیهای سام موقع بی حوصلگی
هر وقت سام سیره، خوابشو کرده، جاش هم خیس نیست ولی بی قراره، یکی از کارهای زیر روانجام میدم مطمئنا آروم میشه : شلوارش در میارم و روناش رو ماشاژ می دم. آویزی که تو خونه مادربزرگش هست رو براش تکون می دم. آهنگ میذارم و شروع می کنم به حرکات موزون و ایروبیک و به عبارت دیگه رقصیدن. تو نی نی لای لای میذارم و مثل ماشین اون رو تو خونه می چرخونم. براش شعر می خونم و با دهانم شکلک در میارم و صدامو عوض می کنم. پستونک میذارم دهنش و پاهام رو دراز می کنم، دشکش رو میذارم روی پام و تکوونش میدم. ...
نویسنده :
مامان و بابا
16:36